دانلود رمان نخجیر شیطان از مریم چاهی

در این مطلب از سایت مگلی رمان نخجیر شیطان را آماده کردیم.برای دانلود رمان نخجیر شیطان از مریم چاهی در ادامه پست همراه سایت مگلی باشید.

دانلود رمان نخجیر شیطان از مریم چاهی
دانلود رمان نخجیر شیطان از مریم چاهی

بخشی از رمان نخجیر شیطان

آرمان که دستش را برداشت و روی فرمان گذاشت، فهیمه غرق در رویاهای شیرین دخترانه لبخند می زد.
همیشه از مرد بور و بلوند بدش می آمد.
 به هدیه می گفت مرد بور حس مردانگی به آدم القاء نمی کند.
حالا داشت به ته ریش طلایی و پوست سفید آرمان نگاه می کرد و با خودش می گفت از این مردتر هم می شود؟
موهای مجعد و همیشه پف کرده آرمان زیر تابش نور آفتاب روشن تر هم دیده می شد.
باورش سخت بود روزی برسد به جای ادا و اطوارهای سابق که وقتی مردی مو طلایی می دید عُق می زد دلش ضعف برود برای دست کشیدن بین این موها!
وارد مزون ساقی شده بودند.
بیتا طبق معمول در حال دلبری از مردهای مجرد اطراف ساقی بود.
 خیلی دلش می خواست بالاخره یکی از این جوان ها را اسیر کند.
 مخصوصا آرمان و جانان که از بقیه کامل تر بودند.
ساقی مشتری داشت برای همین روی مبل های سالن اصلی نشستند.
 آرمان ژورنالی برداشت و نزدیک فهیمه شد:
-  ما تماشا کنیم تا ساقی بیاد؟
 اصلا فکر کردی چی دوست داری بپوشی؟