دانلود رمان آوای توکا از میم دشتی
در این پست از سایت مگلی رمان آوای توکا را آماده کردیم.برای دانلود رمان آوای توکا از میم دشتی در ادامه پست همراه سایت مگلی باشید.
بخشی از رمان آوای توکا
کارم که در آشپزخانه تمام میشود با چای هل دار و پولکی به نشیمن میروم . مرحمت جون اوا را روی پایش خوابانده و در گوشش لالایی می خواند ولی دخترک مو طلایی عوض خواب خنده بی دندان میزند برای زن بیچاره .
- خسته شدی مادر .
- کاری نکردم . پاتون درد نگیره ؟
- هی مادر مگه این بچه چقدر وزنشه ؟
استکانی چای به دستش میدهم . می گوید :
- پیرشی مادر .
جرعهای چای داغ می نوشم می گوید :
- مادر من چای رو بخورم میرم میخوابم این بچه کلیدشو از یاد کرده بیدار بودی درو باز می کنی براش ؟ من بدخواب بشم طپش قلب میگیرم .
- چشم شما با خیال راحت بخواب .
لبخند میزند .
- خدا عوضت بده الهی .
مرحمت جون چاییش را خورده نخورده میرود که بخوابد .
به او که اثری از خواب در چشمان قشنگش نیست میگویم :
- جدی جدی انگار شیفته شبی . بخواب وروجک .
بی اونکه منظورم را بفهمد می خندد . دلم برایش ضعف میرود .
- اخ من قربون بشم تورو آوای مامان .