دانلود رمان جال

بخشی از پاول اول رمان جال

با حس بوسه های خیسش که از گردنم پایین تر میاد ، با حالت قلقلک ، توی خودم جمع میشم.
لاله گوشم‌و مکی میزنه نفسش‌و تو گوشم خالی میکنه و آروم لب میزنه :
- از کی تا حالا ادا میای واسم خانومه خوشگلم ؟!
دوست داشتم‌ سرش فریاد بزنم از وقتی که چیز دیگه رو به من ترجیح دادی... از وقتی که جای عشقمونو چیز دیگه پُر کرد.
سکوتم‌و که میبینه رو تختی رو از روم کنار میزنه ، بغلم میگیره و رو تختی رو روی جفتمون میکشه.
من این حصار اسارتیش‌و دوست داشتم.
دوست داشتم تو آغوشش حل بشم ،
منه احمق با اینکه اولویتش نبودم ، بازم دوسش داشتم.
دستش که به سمت لباس زیرم میره بغضم میشکنه‌. من واقعا چجور برای این زندگی باید تلاش میکردم !؟
نفساشو که روی صورتم میخوره حس میکنم و اون قطره اشک سمج روی گونم‌و میبوسه... نه تنها اونو ، بلکه شروع میکنه بوسیدن چشمام، گونه هآم بینیم.... جای جایِ صورتمو میبوسه.
چقدر سخت بود مقاومت در برابرش. بلاخره چشمامو باز میکنم و زل میزنم به صورتش. چشماش تازگیا بیشتر قرمز میشد. لبخند که میزنه ، نمیتونم تو دلم براش ضعف نکنم.
ولی باید یه جا برای زندگیم تلاش میکردم... ن ؟!
دستمو روی سینش میزارم و به عقب هولش میدم.
مقاومت نمیکنه، ولی تعجب ، چرا...!!