دانلود رمان فلش بک از آنید

در این پست از سایت مگلی ، رمان فلش بک را آماده کردیم.برای دانلود رمان فلش بک از آنید در ادامه پست همراه سایت مگلی باشید.

دانلود رمان فلش بک از آنید
دانلود رمان فلش بک از آنید

بخشی از پارت اول رمان فلش بک از آنید

در اتاق کار کوچکم درست رو به روی پنجره ایستادم و پس از باز کردن آن هوای سرد پاییزی را با اشتیاق به ریه کشیدم! همیشه عاشق این فصل هزار رنگ و خزان زیبایش بودم حتی خیلی بیشتر از بهار آن را دوست داشتم! نفس دومم را که بیرون فرستادم صدای ضرباتی که به در می خورد مرا به خود آورد و مجبورم کرد به عقب سر برگردانم. چادر مشکی و لطیفم را که جزئی از فرم نظامی ام بود بر روی سر محکم کردم و با صدای نسبتا بلندی فرمان ورود دادم.
سرباز قد کوتاه و جوانی که موهایش مانند هزاران سرباز دیگر از ته تراشیده شده بود وارد شد.با دیدنم سلام نظامی ناشیانه ای داد و پوشه سبز رنگی را به سمتم گرفت:
- خسته نباشید قربان، جناب سروان گفتن اطلاعات تک تک اعضای این پرونده رو می خوان و همون طور که می دونین...
میان حرفش آمدم:
- عجله دارن! تا کمتر از یک ربع دیگه اطلاعات رو بهشون می رسونم
پرونده را در دست گرفتم و همان طور که به سمت میز کارم می رفتم او را مرخص کردم. با خروج او من هم مشغول شدم. کامپیوتر نسبتا کهنه ام را روشن کردم و پرونده را باز کردم. با دیدن عکس ضمیمه آن چشمانم را با حرص و عصبانیت بستم، باز هم همان عکس های تکراری... باز هم زنی نگون بخت که اسیر حیوان صفتی های شخصی به اصطلاح مرد شده! باز هم صورت های خون آلود و کبود، زیر چشمی گود افتاده و لب پاره... تمام حرص و عصبانیتم را بر روی دکمه های کیبورد خالی کردم و اسم ها را تک به تک در سایت اسامی سابقه دار ها سرچ کردم. اطلاعات مورد نیازم را یافته و جمع بندی کردم. کارم تقریبا به اتمام رسیده بود و مشغول جمع کردن برگه های پخش شده روی میز بودم که صدای تلفن همراهم به گوش رسید.